مقالات و پروژه های معماری-دانشجویی

مقالات و پروژه های معماری

مقایسه معماری سنتی و مدرن

معمارى ايران از صدر اسلام تا عصر سلجوقيان





با وجود گسترش اسلام در اقصيٰ نقاط ايران، تا مدت‌ها معمارى ايران بر عناصر گذشته استوار بود. پس از آن هنرمندان مسلمان با تکيه بر عناصر گذشته بخصوص هنر دوره ساسانى و با الحام از روح اسلامي، ابداعاتى در معمارى جديد اين دوران بنيان گذاردند. با ورود اسلام و گسترش آن، نياز به احداث بناهاى جديد، موجد بناهايى از قبيل مسجد، مدرسه، پل، کاروانسرا و ... گرديد. احداث مساجد اوليه داراى اهميت بسزايى بوده و مسجد بعنوان بزرگ‌ترين بناى هر شهر و روستا، هم محل انجام فرايض و اقامهٔ نماز بود و هم بعنوان مرکز اجتماعي، سياسى و ادارى بشمار مى‌رفت. مسجد محل اجتماع مسلمانان، اقامتگاه مسافران، پناهگاه مستمندان و محل درس و بحث طلاب، اعلام جنگ، اخذ ماليات و ... بود؛ به همين دليل در زندگى مسلمانان نقس مهمى را ايفا مى‌نمود. مساجد اوليه بناهاى ساده‌اى بودند، در محوطه‌اى مربع يا مستطيل شکل و رو به قبله، که با ديوارهاى خشتى ساخته مى‌شدند. از مساجد اوليه در ايران نمونه‌هاى زيادى برجاى نمانده، اما طبق متون تاريخى در قرون اوليهٔ اسلام، معمارى ايران، ادامهٔ معمارى ساسانى بوده است. مسجد شوش و فهرج از قديمى‌ترين نمونه‌هاى مساجد ايران در دوران اسلامى هستند. در محوطهٔ باستانى شوش ضمن کاوش‌هاى باستان‌شناسي، بقاياى مسجدى کشف شد که طرحى ساده داشت و شبستانى ستوندار در يک طرف آن قرار گرفته بود. اين بناى خشتي، فاقد تزئينات بوده است. مسجد فهرج يزد نيز به اعتقاد معماران و محققان، متعلق به صدر اسلام است. ويژگى‌هاى اين مسجد، معمارى ساسانى را بياد مى‌آورد.


تاريخانهٔ دامغان بناى ديگرى است که محققان تاريخ احداث اين بنا را حدود سال
۳۰۰ هجرى مى‌دانند. اين بنا با الهام از شيوهٔ معمارى ساسانى در ايران بنا شده است. اين مسجد داراى حياط بزرگى به شکل مربع است و رواق‌هايى با طاق ضربى اطراف آن را فرا گرفته است. در طى قرون اين بنا بارها بازسازى شده و منارهٔ آجرى زيبايى در عهد سلجوقى به آن اضافه گرديده است.








با تأسيس سلسلهٔ امويان در دمشق و عباسيان در بغداد، معمارى دچار دگرگونى شد. بناهاى قبة‌الصخره و مسجد جامع دمشق و مسجد سامره حاصل اين تحول هستند. اين بناها نيز در شيوهٔ معمارى و در تزئينات از معمارى ساسانى الهام گرفته‌اند.


از ديگر شکاهکارهاى معمارى صدر اسلام، آرامگاه اسماعيل سامانى است. اين بنا مربع شکل است و مقبره‌اى است داراى گنبد نيم‌دايره، که در چهار گوشهٔ آن چهار گنبد کوجک بنا شده است. شيوهٔ گنبدسازى آن شبيه معمارى پارتى و ساسانى است. اين بنا ساده و موزون است و در سطوح داخلى و خارجى تزئينات فوق‌العاده‌اى بکار رفته که اين بنا را در زمرهٔ شاهکارهاى معمارى صدر اسلام قرار داده است. اين بنا داراى چهار در ورودى در چهار ضلع است.


مسجد نائين يا مسجد علويان از ديگر بناهاى اين دوران است. اين بنا نيز طاق‌هاى هلالى دارد. تزئينات آن يادآور سنت‌هاى گذشته است. اهميت اين مسجد در منبر و درب زيباى منبت‌کارى شدهٔ آن است. منبر داراى کتيبه‌اى به تاريخ
۷۱۱ هجرى و به خط نسخ است، که در زمينهٔ آن نقش شاخ و برگ کنده‌کارى شده است. در واقع منبر در قرن هشتم هجرى به اين مجموعه بنا اضافه شده است. اين بنا چند بار مرمت و تعمير گرديده است.


از ديگر مساجد اوليهٔ اسلام، يکى مسجد جامع نیريز است و يکى مسجد جامع شيراز. از ديگر شاهکارهاى معمارى صدر اسلام، آرامگاه قابوس در دشت گرگان است، که از قديمى‌ترين برج‌هاى آرامگاهى است که طبق کتيبهٔ آن در
۳۹۷ هجرى بنا شده است. شهر گرگان از شهرهاى معروف دورهٔ اسلامى است که در سال ۶۱۸ هجرى با حملات مغولان ويران شد. کشفيات باستان‌شناسى در اين شهر نشان داده است که از قرن دوم تا هفتم هجرى اين شهر از نظر معمارى و تزئينات معمارى و نيز توسعهٔ هنرهاى کاربردى شکوفايى خاصى داشته است.


پل - بند امير در شيراز و رباط ماهى يا چاهه بر سر راه مشهد - مرو نيز از نمونه‌هاى معمارى اين دوران بشمار مى‌رود.

بنیادهای مستحکم معماری سنتی در ایران




http://www.aftab.ir/articles/art_culture/architecture/images/4d482f4ce3403332125590e7dd843e61.jpg



معماری سنتی سرشار از نکاتی است که ممکن است گاهی گوشه‎‎ای از آن کشف و مورد استفاده قرار بگیرد. معماری پر رمز و رازی که اساس و سنت آن، پویایی و روزآمدی است. (که البته لزوماً با معماری روزمرگی و روزمرگی معماری مغایرت تام دارد.) معماری ارزشمندی که حاصل آن ساختمانهایی است که برای ابد بنا میشوند. لذا بزرگترین ویژگی بناهایی اینچنین که دورنمایی جاویدان را ترسیم خواهند کرد، همهجانبه نگری و نکتهسنجیهای علمی، فنی و اجرایی در جهت ایستایی غیرقابل تردید آن است.

ضمن پذیرش نقاط و موارد ضعف ـ چه به لحاظ تکنیکی و چه در جزئیات اجرایی ـ در محصولات معماری سنتی باید گفت متأسفانه ساختمانهایی که بدون اتکا به لایههای پنهان فنون معماری سنتی ساخته شده و تنها به حفظ ظواهر بسنده کردهاند، موجبات بیشترین بهانهجوییها را برای کسانی فراهم میکنند که به گونهای اغراقگرا و متعصبانه هر نوع کارآیی ابنیه تاریخی و سنتی را به دیده تردید و انکار مینگرند و یا در تصمیمگیریهای امروزی چارهای جز تخریب کامل آنها را نمیپذیرند.

آیا بهراستی با ارائه نمونههایی از ساختمانهای کهنه، فرسوده و پردردسر میتوان ساحت پرطمطراق معماری سنتی و بناهای تاریخی را خدشهدار کرد؟! در واقع باید پذیرفت انتساب عنوان معماری سنتی به هر ساختمان تقلیدی و التقاطی اهانت به اندیشههای بلند متفکران صاحب ذوقی است که رویای جاودانگی آدمی را در دستساختههای خود برآورده کردهاند.

اگر جرم حجمی آجرهای معمولی را تقریباً ۱۷۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب فرض کنیم، در مورد برجی مشابه شاهکار هزارساله معماری ایران، یعنی گنبد کاووس، با یک محاسبه ساده و حتی بدون فرض نیروهای حاصل از زاویه و شیب دیوارهها، تصوری از بزرگی فشاری که لایههای تحتانی این برج باید تحمل کنند (به اضافه فشار و تنش حاصل از نیروی باد و… ) میتوان بهدست داد. بهطور مثال اگر صد سال پیش بنایی اینچنین با مصالحی معمولی ـ و بدون برخورداری از علوم و بدون توجه به تمهیدات و ظرائف واقعی معماری برج مذکور ـ ساخته میشد، میتوانست آیا مصداق معماری سنتی و ساختمانی سنتی باشد؟! بنایی که پایداری آن در مقابل عوامل طبیعی و غیرطبیعی مختلف اظهرمنالشمس است؟! این مثال در همه ابعاد معماری و ساختمانسازی اعم از فضاها، مصالح، اجزاء ساختمانی و سازهای، مکانیابی و جایگیری، حجم کلی بنا، تزئینات و… قابل پیگیری است.

از آنچه در مقاومت هر سازه در مقابل نیروهای مخربی همچون نیروهای زلزله و… حائز اهمیت بوده و در علوم امروزی نیز بر آن تاکید شده است میتوان به مواردی اشاره کرد که با دقت و آگاهی در ابنیه سنتی رعایت شده است:

ـ تناسب بین عرض و طول پلان با ارتفاع ساختمان عامل تعیین کنندهای است که به واسطه گستردگی و کوتاهی این نوع ابنیه ضریب مقاومت آنها را در مقابل انواع لرزهها به شدت افزایش میدهد. معمولاً غیر از اجزایی همچون منارهها و…، در ابنیه سنتی نمیتوان از چنین ضعفهای طراحی سراغی گرفت. از طرفی روشن است که افزایش اختلاف ارتفاع بناهای مجاور، کاملاً در تشدید آسیبهای حاصل از زلزله و حرکت زمین مشهود است و این اختلاف تراز در الگوهای معماری و شهرسازی سنتی در حداقل ممکن و در موارد معدود با واسطه و پلهای دیده میشود.

ـ تقارن در فضا و احجام و حتی توزیع ثقلی نیز که عامل مؤثری در تقویت بنا محسوب میشود و کارایی آن در تجارب متعدد به اثبات رسیده است، بنا بر سنتی کهن در اغلب این ساختمانها به چشم میخورد. نما و پلانهای کاملاً قرینه و نزدیک به مربع و مستطیل، پرهیز از شکستگیهای نامأنوس، حفظ ریتم در طراحی، هندسه موزون و یا سازههایی همچون پوششهای گنبدی و کلمبو و… را باید نقاط تکامل این نیاز دانست.

ـ عامل دیگری که در توصیههای امروزی مورد توافق همه اهل فن شمرده میشود، کاهش وزن کلی ساختمان و تقلیل ارتفاع مرکز ثقل بنا میباشد. با وجود محدودیتهای مربوط به ساخت و انتخاب مصالح بنایی، این مهم در بناها و معماریهای سنتی ایران با شگردهای قابل توجه، تحسینبرانگیز و درخور تحقیق تأمین شده است. انواع کانهپوشها، دیوارههای صندوقه، گنبدهای دوپوش و تغییرات تدریجی ضخامت دیوارهای باربر به تناسب ارتفاع و میزان بار و… را میتوان در گروه این ساز و کارها برشمرد.

ـ استفاده از حائلها و پشتبندهایی که گاه در ظاهری از رواق و ایوان و… پنهان میشوند و یا مهار و کشهایی که حرکات و فشارهای عرضی را کنترل میکنند، تنگبندیها، کلافبندیهای چوبی و همچنین تیر و الوارهای چوبی بهکار رفته در مغز دیوارها و لایههای تکرارشونده که نقش بهسزایی در تقسیم یکنواخت بارها بازی میکنند، توجه به یکپارچگی بنا، ساباطها و… همه و همه در کنار قابها و قابلیتهای انعطافی و انطباقی بناهای سنتی موجب دوام رازگونه این ابنیه میشوند.

ـ شاید پیسازی را بتوان از مهمترین نقاط ضعف و مورد تردید بناهای تاریخی محسوب کرد که ممکن است با اصول و یافتههای علمی امروزی چندان همسو نبوده و تئوریهای امروزی اشکالات چندی را بر آن وارد نماید. اما در این اصل نیز میتوان انتخابات و شیوههای هوشمندانهای را مثال زد. جایگیری هسته اولیه ارگ تاریخی بم بر روی صخرهای سترگ و سنگی که مهمترین عامل نجات بخش عمده آن از بلایای تخریبی زلزله بود، نمونهای است شایسته توجه و مطالعات تطبیقی بیشتر. همچنین است در مورد بناهایی که مانند مسجد امام(ع) اصفهان نیمهکاره رها میشدند و تکمیل آنها به بعد از ایجاد تعادل تدریجی و طبیعی بنا و شالوده و همگنی بستر آن موکول میشد.

ـ به این فهرست، دقایق و نظم عملیات پیگیر نگهداری را نیز باید اضافه کرد. ادامه حیات این بناها با ثبات شرایطی مثل سطح آبهای زیرزمینی، رطوبت محفوظ در بنا، پوشش گیاهی محوطه پیرامونی و… و همچنین تجدید عایقهای رطوبتی، کنترل ترکها، تکمیل به موقع بخشهای آسیب دیده، دقت در الحاقات و یا حذف احتمالی بعضی قسمتهای جزئی و… با مشورت و استفاده از استادکاران آشنا به فن امکانپذیر میشد.

این دستآوردها و همه رازهای ناگشوده دیگر، مجموعهای هستند که بقای هزاران ساله و چند صد ساله بناهایی همچون گنبد سلطانیه و… را تضمین میکنند و این اطمینان خاطر بهخصوص در مورد بناهای عامالمنفعه و مجموعههای حکومتی ـ در مقابل ساختمانهای معمولی که ممکن است صدماتی از محدودیتهای مالی و اجرایی دیده باشند ـ فراگیرتر است. در مجموع میتوان گفت قریب به اتفاق نمونههای برگزیده معماری سنتی آنچنان که تصور میشود و یا گاهی سعی در القای آن میکنند، سست و ناپایدار نیستند.

شیوهها و آئیننامههای مربوط به مقاومت ابنیه بیش از اینکه به سلامت و پایداری کامل بنا نظر داشته باشند، به ایمنی و حفظ جان ساکنین و یا شاغلین در آن توجه میکنند. به زبان دیگر یک ساختمان مقاوم معمولاً به ساختمانی اتلاق میشود که بعد از حوادث غیرمترقبهای همچون زلزله و… موجب مرگ و آسیب جانی انسانها نشود، اگرچه بنیان آن تا حد غیرقابل اطمینانی برای بهرهبرداری مجدد از هم گسیخته باشد. به همین دلیل بناها و خانههایی که دچار حادثههایی اینچنین شده باشند ـ پیش از بازسازی و یا تعمیرات کلی ـ برای ادامه کاربری گذشته توصیه نمیشوند. از این رو در حوزه حفظ جان انسانها، نگاه به استحکامبخشی بناهای تاریخی برای حفظ و مقاومت کامل آنها انتظاری است فراتر از آرا و فنونی که حتی برای بناهای نوساز امروزی اعمال میگردد. متأسفانه این شیوه استدلال متداول (یعنی تاکید بر حساسیت حفظ جان و سلامت انسانها در بناهای تاریخی) قیاس معالفارغی است که گاهی ـ به ویژه در مورد بافتهای تاریخی ـ دستآویز تجددگرایان بیریشه و مخالفان سودجو قرار میگیرد.

بنابراین لازم مینماید که مقوله استحکامبخشی ابنیه تاریخی ـ با این پیشفرض تعیین کننده که دخالتهای فیزیکی مستقیم و اقدامات مرمتی محیرالعقول همیشه یگانه راه حل و یا بهترین راه حل نیست ـ بیشتر مبتنی بر دو اصل حفظ ارزشهای تاریخی، هنری، فرهنگی و… این بناها و حفظ جان افرادی که به مناسبتهای گوناگون اعم از بازدیدهای موقت، اسکان طولانیمدت و یا اشتغال دائم و… در این مجموعهها تردد میکنند، متمرکز گردد. طبیعتاً تقویت جامع این بناها نیز در جهت تأمین این دو خواسته است که متأسفانه در اغلب موارد با این رویکرد مورد بررسی کامل قرار نگرفته و البته برآورده نشدهاند.

در هر حال و با وجود اینکه مرمتکاران و معماران ومیکوشند که تخریب آثار ارزشمند تاریخی را تا سرحد امکان متوقف کنند و یا به شکل مشهودی به تعویق بیاندازند، آیا بلافاصله بعد از مشاهده آسیب وباید دست به کار ترمیم آن شد؟! چرا گاهی با لجاجت کامل از پذیرش این واقعیت ملموس میگریزیم که: " ویرانی و آسیبهای به وجود آمده در اثر عوامل طبیعی مثل سیل، زلزله و… هم جزئی از روند تاریخی یک اثر دیرسال است."؟ چگونه میتوان از چهرهای بی اندک غبار تاریخ، انتظار داشت زبان گویای گذشته سرزمین و اقوامش باشد؟!

از این گذشته مقاومسازی هر بنا بهخصوص بناهای قدیمی علاوه بر مخارج و بار مالی سنگین و نیاز به توان علمی بالا، اغلب مستلزم دخالتهای وسیعی در اصل بنا میباشد که ممکن است با مهمترین قواعد حفظ ابنیه تاریخی ـ که دامنهای فراتر از شکل ظاهری دارد ـ مغایر باشد. ضمن اینکه عموماً برای اثبات صحت عملکرد بهترین شیوهها نیز فرصت کافی برای مواجهه با تجارب طبیعی به وجود نیامده است. چه بسا آنچه به بنا افزوده شده یا از آن حذف شده تا باعث افزایش مقاومت بنا شود، در شرایطی دلیل اصلی افزایش احتمال و شدت تخریب بنا باشد. همانطور که سبکسازی بام ـ که اصلی بدیهی در علوم امروزی است ـ ممکن است تعادل دیرپای یک بنای قدیمی را برهم زده و موجب ایجاد آسیبهای جدی در سازه و پوشش بنا شود. به این موارد باید پروسه پیچیده تصمیمگیری در مورد حد مقاومت بنا (مثلاً پیشبینی مقاومت لازم در برابر چند ریشتر نیروی زلزله و…) در قسمتهای مختلف بنا را اضافه کرد. بهخصوص این که مواردی همچون شدت و نزدیکی کانون زلزله به سطح زمین، مانند آنچه در زلزله بم اتفاق افتاد، هر اقدامی را فاقد کارآیی لازم کرده و نیاز به اعمال ترفندهای تکمیلی دیگری را ناگزیر مینماید.

از طرفی عمده فعالیتهای مرمت و تثبیت بر روی قسمتهای آسیبدیده و ضعیفتر بنا انجام میگیرد که ممکن است از حیث جزئیات، کیفیات و ظرائف اجرایی هماهنگ با بخشهای وابسته و مجاور نبوده و محدودیتها و ناآگاهیها، موجب نقصان و یا توقف اقدامات جامع و فراگیر شده و میزان آسیبپذیری بنا را افزایش دهد. تفاوت واکنشهای بخشهای تازه تعمیر در مقابل عوامل محرک و فشارهای خارجی، ناهمگونی مصالح و ملاتها، تغییر بارها و نیروها، بیتوجهی به تعامل پیچیده اجزاء درگیر و… عوامل دیگری هستند که ممکن است به ضعف بیشتر یک بنای تاریخی مرمت شده منجر شوند. نمونهها و تجربههایی مثل خسارات ناشی از زلزله بم در ارگ و دیگر بناهای تاریخی شهر بم گواهی است بر این مدعا که اقدامات مرمتی و حفاظتی اگر بدون تبعیت همهجانبه از معیارهای معماری سنتی و تداوم اصول نهفته در هویت بنا انجام شوند، میتوانند در گسترش انواع تخریبهای حاصل از حوادث، فوقالعاده مؤثر باشند. در یک کلام تسری بیقید و شرط الگوهای ساختمانسازی و استحکامبخشی جدید به حیطه معماری سنتی میتواند ـ خصوصاً در حفظ ارزشهای تاریخی و فرهنگی ـ فاجعهآفرین باشد.

روشن است که در حفظ موضوع اول بحث، یعنی حفظ ارزشهای عیان و پنهان در بنا، هیچ چیز کاملتر و گویاتر از اصل آن نمیتواند عمل کند. اما باید پذیرفت که عدم اطمینان از بقای دائم این یادگارها که به واسطه وجود انواع آسیبها و عوامل مخل، ناگزیر مینماید، مستندسازیهای همه جانبه و دقیق و تکمیل پروژههای مطالعاتی در کنار اقدامات حفاظتی معقول و معمول یگانه شیوهای است که میتواند بخش عمدهای از ارزشهای مورد نظر را به پژوهشگران و نسلهای آتی منتقل کرده و درصورت نیاز، امکان بازسازی و بازآفرینی آن را فراهم نماید.

در مورد موضوع دوم یعنی حفظ جان و سلامتی افراد هم ناگفته پیداست که براساس اصول اخلاقی و انسانی هیچ اغماض، سهلانگاری و رجحانی پذیرفته نیست. اما نمیتوان و نباید این مهم را تنها به تغییرات اساسی در خود بنا ارجاع داد. گذشته از این وظیفه حتمی و لازم ـ که البته با محدودیتهای بسیاری نیز مواجه است ـ نباید از ترفندهای کارآمد و ممکن دیگر غافل ماند.

یکی از مهمترین این موارد انتخاب کاربریهای مناسب با بنا (به لحاظ مقاومت سازه، میزان جمعیت حاضر در بنا، پیشبینی میزان خطر وقوع حوادث غیرمترقبه و…) خواهد بود. بزرگترین فجایع انسانی مربوط به وقایعی مثل زلزله، در اثر حوادثی است که شب هنگام و همزمان با ساعات استراحت و خواب مردم اتفاق افتادهاند. لذا در طرحهای احیاء و تجدید کاربریها باید به این موضوع توجه ویژه داشت و هرگز از ابنیهای که مقاومت و ایستائی پائین و یا تردیدآمیزی دارند برای کاربریهایی مثل اقامت مسافرین استفاده نکرد.

در موارد اضطراری، تعبیه جانپناههای محفوظ، حفظ حدود حرائم، پوششهای موقت مبتنی بر اصول پایداری و استفاده از تونلهای ایمنی و مسیرهای مطمئن تردد برای بازدیدکنندگان و حتی تأمین تجهیزات ساده ایمنی مثل کلاه ایمنی و… کارگشا بوده و خطرات جانی ناشی از ریزش آوار را به میزان قابل قبولی کاهش خواهد داد.

 

ارگ بم، شاهکار هنر معماری



http://www.aftab.ir/articles/art_culture/architecture/images/55c38e56205760a16bbcd8dbeb6e27b8.jpg



استان کرمان از استان‌های قدیمی و تاریخی این مرز و بوم است که از حیث داشتن جاذبه‌های طبیعی و آثار تاریخی کم‌نظیر، جایگاه ویژه‌ای دارد. ارگ معروف بم، برجسته‌ترین میراث فرهنگی این استان، در شمال شرقی شهر بم واقع شده است.

در شهر کهنه بم، بهتر از هر جای دیگر می‌توان ایده‌های بارزی از یک شهرک سنتی ایرانی یافت که نشان‌دهنده بخش عمده‌ای از تحولات موجود در زمینه فنون ساخت و سیر تکوین و تکامل معماری اصیل ایرانی است و از این نظر منحصر به فرد می‌نمایاند. این راوی فرسوده از گذر دوران، بازگوکننده داستان تاریخ تمدن مردمان سده‌های دور و دراز است؛ مردمانی که با بهره‌گیری از عنصر خشت که قرون متمادی با آن قرین بودند، الگویی بی‌بدیل را خلق و شگفت‌انگیزترین قلاع باستانی را به اندازه یک شهر کوچک شکل بخشیدند. این اثر گرانبها و مایه فخر ایران زمین، به واسطه قرار گرفتن در مسیر جاده بین‌المللی ابریشم، یکی از راه‌های مهم تجارت شرق و غرب محسوب می‌شود و به همین سبب در گذر اعصار اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است.

تا چندی پیش اطلاع دقیقی درباره هسته اولیه سکونت در آن در دست نبود و راجع به آن حکایات تاریخی گهگاه منتج به افسانه هم می‌شدند و به مدد متون کهن، پیشینه استقرار در آن به ۲ هزار سال پیش برمی‌گشت، اما با تکیه بر بررسی‌های مقدماتی اخیر هیات باستان‌شناسی پایگاه ارگ بم در این حوزه فرهنگی، استقرارهای اولیه آن به دوران باستان و حداقل برابر با هزاره چهارم پیش از میلاد می‌رسد که شاهد عینی این مساله تپه‌های باستانی متعدد در فاصله‌های نه‌چندان دور از ارگ هستند که در تعاملات فرهنگی با یکدیگر یکی از دیرینه‌ترین مراکز شهرنشین در ایران را شکل دادند و به این ترتیب محققان توانستند تاریخ مدون‌تری را درخصوص این شهر ارائه دهند. مستند زنده معماری ایران با وسعت ۲۰ هکتاری بر فراز تپه‌ای طبیعی و مرتفع به طول ۶۱ متر به صورت قلعه‌ای قد برافراشته و مصالح عمده آن مشتمل است بر خشت خام و گل که البته به ندرت در برخی قسمت‌ها از سنگ، آجر و تنه درخت نخل نیز سود جسته است.

در حال حاضر بافت‌های شناسایی شده در این محوطه باستانی عبارتند از: خندقی گرداگرد شهر، حصارها، دروازه‌ها، برج‌های نگهبانی متعدد، بازار، مساجد، تکیه، مدرسه، زورخانه، کاروانسرا، آب انبار، حمام‌های عمومی و خصوصی، نانوایی، کارگاه روغن‌گیری، سابات جهودها، اصطبل، سربازخانه، آسیاب بادی، عمارت چهارفصل و حدود چندصد باب منزل مسکونی که هر یک در جای خود نهانگاه اطلاعات باارزشی هستند، اما در فرصت اندک ما، مجالی برای معرفی آنها نیست.

اگرچه مجموعه ارگ قدیم در سال ۱۳۴۵ در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده و مسوولان هیچ گاه از حفاظت و احیای آن غافل نبوده‌اند، با این همه خشت‌های طلایی در رویارویی با لرزش‌های بی‌رحمانه زمین در پی زلزله معروف زمستان ۸۲ توان نیاورند و بخش اعظم ارگ به تلی از خاک مبدل و شهر تخریب شد.

پس از آن واقعه دهشتناک، تلاش‌های مکرر و مصرانه مسوولان و هواداران میراث فرهنگی به ثمر نشست و منجر به ثبت بم و منظر فرهنگی آن به عنوان هفتمین اثر فاخر کشورمان در فهرست میراث جهانی شد و از آنجایی که بم ومنظر فرهنگی آن کماکان در فهرست میراث جهانی در خطر قرار دارند، لذا به سبب خارج کردن این مجموعه از این فهرست، پرونده‌ای تهیه و به یونسکو ارسال شد و شرح اقداماتی که قرار بوده در این راستا به انجام برسند تا بم و منظر آن از فهرست جهانی در خطر خارج شوند، در این پرونده مورد اشاره قرار گرفته‌اند.

افشین ابراهیمی مدیر پایگاه میراث جهانی ارگ بم در گفتگویی علی‌رغم این که از وقوع زلزله به‌عنوان ضربه‌ای مهلک بر پیکره شهر، مردم و میراث فرهنگی یاد می‌کند، از جهاتی آن را عامل مهمی برای معطوف شدن بیشتر اذهان عمومی به ارگ و ثبت جهانی آن در فهرست میراث جهانی دانسته که در پی آن سبب آشکار شدن وجهه‌های مستتر بسیاری در آن شد و اطلاعات با‌‌ارزشی را در اختیار متخصصان نهاد به طوری که فصل نوینی را در مطالعات باستان‌شناسی ایران رقم زد.

این مسوول علاوه بر این که از حضور هیات‌های بین‌المللی همچون ایتالیایی و آلمانی خبر می‌دهد که به همراه تیم‌های ایرانی به بازسازی و مرمت قسمت‌هایی از ارگ مشغولند، تلاش برای گسیل کردن مرمتگران فرانسوی و باستان‌شناسان ایتالیایی در سال‌های آینده در محوطه را در برنامه کار پایگاه معرفی می‌کند که بخش‌هایی از رایزنی‌ها نیز تاکنون به انجام رسیده، ولیکن نتیجه قطعی، مستلزم تلاش‌های بیشتری از سوی مسوولان پایگاه این میراث جهانی خواهد بود.

ابراهیمی با رضایت از سرعت در روند بر افراشتن خشت‌های این شهر خشتی، با اشاره به پایان یافتن مراحل آواربرداری بخش عامه‌نشین ارگ، از آغاز آواربرداری بخش حاکم‌نشین سخن می‌گوید که در پس همه این کارکردها، در مسیری قرار گرفته‌اند که با رعایت ضوابط حفاظتی و مرمتی و با توجه به منشور‌های بین‌المللی با تمام انرژی به سمت نمایان ساختن چهره ارگ پیش از زلزله پیش خواهند رفت

عماری امروز در کنار معماری گذشته  

نویسنده: احسان کلهری ׀ تاریخ: سه شنبه 23 آبان 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ehsan-kalhori.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM